اولین کلمه
چهارشنبه شب یعنی 19 فروردین مشغول پوشک کردن برسام بودم که یهو برسام گفت ماما انقدر ذوق کردم که حد نداشت. سریع رفتم به مامان اینا خبر دادم و خاله مهسا هم گفت منم یکی دو روز پیش شنیدم که گفت ماما البته چند روز قبلش هم توی خونه خودمون بودیم و من توی آشپزخونه بودم و برسام پیش بابا رضا بود که یهو بابا رضا گفت مهرناز برسام انگار گفت بابا تو هم متوجه شدی؟! گفتم نه من که حواسم نبود ولی شایدم گفته باشه. خدایا شکرت این یکی پسرکمم داره بزرگ میشه و بالاخره زمان حرف زدن و شنیدن صدای قشنگش داره میرسه. بابا رضا همیشه میگه خیلی دوست دارم زودتر صدای برسامو بشنوم و ببینم صداش چطوریه همونطور که خیلی عجله و ذوق و شوق داشتیم که صدای رادین ...